دوستان گلم.اگه اینستاگرام دارید به پیج بنده سر بزنید.اسم بنده رو سرچ کنید میاد..niktahormozdi ممنونم..

این قلم من شرم دارد..دایم خجالت میکشد..هرچه میگویم بنویس اما پاسخی جز نمیتوانم ندارد..مرا چه به از او سرودن؟من که باشم که بخواهم از او بنگارم؟

اشک های جوهری اش را بر ورق میریزد..میگویم تمامش کن و بنویس..شهامتش را داشته باش و از والاترین عشق ها سخن بگو..بگو تا دل تمام مردم جهان 

اخت شود با این جنون..بنویس و بگذار عشق من و خدایم در گوش تمام عالم زمزمه شود و هر عاشقی را عاشق تر کند و هر کافری را مجنون!!

بنویس از خدایم..از مادام العمری که باهم خواهیم ماند..بگذار فریاد من در تمام جهان منعکس شود..من عزیزدردانه ی خدایمم و او هم اولین و اخرین عشق بی همتای من!!

نیکتا هرمزدی

هرشب که می اید در انتظارم..در انتظار خاموشی چراغ ها،در انتظار سکوت همگان و پس از آن آغازدیدارهای شبانه یمان..

بگوییم،بخندیم،درددل کنیم و هزار هزار رویداد لطیف دیگر..

گرمای حضورت،یک گرمای ویژه و غیرقابل توصیف است!!نوازش هایت،شیرین تر از نوازش های مادرانه و لبخندت تا سرحد مرگ ارامم میکند!!

میدانی؟انقدر دوستت دارم که میخواهم برایت بمیرم!!آیا بعد از مرگ تنهایم میگذاری؟در دیارت برایم خانه ایداری؟

با پاسخت دلم را آسمانی کن و پرواز را بیاموزش و مرگ را به کامم شیرین کن!!

نمیدانم،من شیفته ی توام یا عاشق او؟؟من شیدای نفس های تو هستم و تو به او میگویی نفسم..من عاشق نفس های توام یا عاشق او که نفس هایتوست؟؟

.

.

خوشا به حال آن سیگاری که بر لبان تو مینشیند!!

نیازمند تر از نیازمند،آن دخترکی است که در گوشه ی تنهایی اش،مات تصویر کسی میشود که تمام دل و جان اوست..نیازمند تر از نیازمند،همان دخترکی است

که این تصویر را با تمام وجود در بر میگیرد..از همین قاب عکس چوبی گرد و خاک گرفته ببر تن دیوار،طعم ارامش را ذره ذره میچشد..

جنس چوب را حس نمیکند،بلکه پوست و استخوان و تمام ابعاد تنی که تا به حال لمس نکرده،حس میکند..نیازمند تر ا ز نیازمند، همان دخترک تنهایی است 

که سرش را بر سر ان تصویر میگذارد و بازگشت نفس های خویش را نفس های معشوقه اش میپندارد..نیازمند تر از نیازمند،همان دخترکی است که دستان

یخی اش را بر روی قابی سردتر میگذارد و با سردی دستان خود و قابی سرد،دستانش را گرم میکند..

و اما نیازمند است،ان دخترکی که لبخند های بر لبانش و عاشقانه بازی هایش با یک قاب رنگ میبازد و اشک هایش جاری میشود..

نیازمند است همان دخترکی  که خود را مثل یک سنگ مینماید اما غرق در نیاز محبت است..

نیکتا هرمزدی

مستی با شراب قهوه ای میدانی یعنی چه؟روبروی اینه باش و به چشمت بنگر..

.

.

تو همانی که هم هستی و هم نیستی ای تمام هستی و نیستی من!!

.

.

نمیشود به چیزی دل خوش کرد،وقتی که تو تمام دلخوشی ام بودی!!

بر فراز کوه مرو.دیگران ماه را نادیده میگیرند با رویت ماه من!!

.

.

کاش دوربین عکاسی بودم،تا لحظه ای هم که شده به من چشم میدوختی و لبخندت را نثارم میکردی..

.

.

به گمانم تو یک کافر به تمام معنایی!!چرا هرچه به خدا قسمت دادم نیامدی؟؟

دلم انقدر تنگ توست که دیگر دلی نمانده و متحیرم که این چیست که تنگ تو میشود؟

.

.

میگویند تندخویی،تند شیرین میشود وقتی،با خلق و خوی تو امیخته شود

.

.

قهوه ی چشمانت،از قهوه ی ترک هم زبانزدتر است!!

چرا تو را به زندان نبرده اند؟؟تویی که دل تمام شهر را ربوده ای!!

.

.

دوستت دارم،ای کسی که با نبودت هم همیشه در کنارم بودی..

.

.

کم نه،من بیشتر از کم،کم دارمت!!

.

.

جهان در چشمان تو ست..دایره ی قهوه ای چشمانت کره ی زمین و سفیدی اطرافش اتمسفر،و من همان ادم فضایی که تاکنون در این جهان دیده نشده ام!!

.

.

دوستت دارم یک بهانه است!!من بیشتر از دوستت دارم،دوستت دارم!!

.

.

لبخندت شیرین است مثل خرمای بم،دل من هم خراب است مثل ارگ بم

نیکتا هرمزدی